امروز توفیق یافتم و توانستم در جلسه‌‌ای با موضوع «شکاکیت دینی درباره‌ی اخلاق» که استاد گران‌قدر دکتر ابوالقاسم فنایی آن را ارائه میکرد حضور پیدا کنم. اگر بخواهم جانمایه کلام ایشان را در چند خط خلاصه کنم باید بگویم ایشان قائل به این هستند که اخلاق وابستگی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه به دین ندارد. به عبارتی دیگر ایشان معتقدند وجود اخلاق وابسته به وجود دین نیست و تنها از طریق گزاره‌های دینی نیست که ما قادر به شناخت حکم اخلاقی هستیم. البته این سخن به معنای نفی اخلاق دینی نیست بلکه اخلاق دینی از ترکیب اخلاق فرا دینی و گزاره‌های دینی و برخاسته از شرع به وجود می‌آید. به عبارتی دیگر اخلاق دینی زیرمجموعه‌ی اخلاق فرا دینی است. همچنین ایشان در جای‌جای کتاب اخلاق دین‌شناسی خود به این نکته اشاره کردند که در موارد تعارض گزاره‌ی اخلاقی با گزاره‌ی دینی، به طور پیشینی هیچ کدام بر دیگری تقدم ندارد، بلکه باید گزاره‌ای را اختیار کرد که از اعتبار معرفت‌شناسانه‌ی بیشتری برخوردار باشد.

در انتهای جلسه از ایشان پرسیدم که شما گویی اخلاق فرا‌دینی را به مثابه یک امر مطلق می‌نگرید که در آن هیچ گونه خلل و مناقشه‌ای جای ندارد و همه‌ی مردمان در آن اتفاق نظر دارند؛ درصورتیکه میدانیم فرا اخلاق (meta ethics) اقلا در جامعه‌ی آکادمیک غربی اصلا این طور نیست و شاهد مدعای من ژورنال‌های متعدد و مقالات متکثر و بعضا متضاد درین زمینه است. حال اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که اخلاق فرادینی متکثر است، در آن صورت چون اخلاق دینی از ترکیب این اخلاق با گزاره‌های دینی پدید می‌آید، درنتیجه اخلاق دینی نیز به مانند سایه‌ی اخلاق فرادینی از آن تبعیت کرده و متکثر می‌شود. درنتیجه به نظر می‌رسد که هیچ مشکلی را حل نکرده‌ایم و همه‌ی تضاد‌های بین اخلاق و شرع میتوانند تبدیل به تضادهایی میان اخلاق و اخلاق شوند و بازهم به خانه اول برگردیم.

ایشان درجواب گفتند که اخلاق بر دو نوع است: اخلاق توصیفی و هنجاری که اولی متکثر و دومی واحد است. اخلاق توصیفی دینی و فرادینی- که تکثر آن را میتوان در فتاوای متفاوت فقها و مقالات متناقض ژورنال‌ها دید- وابسته به فرهنگ و جامعه است ولی یک اخلاق فرادینی واحد و یک اخلاق دینی واحد وجود دارد که به اعتبار آن است که می‌توانیم اخلاق‌های توصیفی متفاوت را اعتبار‌سنجی و نقد کنیم. هم‌چنین گفتند که می‌توانی برای مطالعه‌ی بیشتر به مطالب ذیل شکاکیت اخلاقی در کتاب‌ها مراجعه کنی. 

من تا این‌جا قانع نشدم و دلایل ایشان- هرچند دلیل فلسفی مدونی ارائه ندادند - من را در خصوص واحد بودن اخلاق هنجاری قانع نکرد که این را به پای سواد کمم گذاشتم. بعد از اینکه جلسه تمام شد شخصا خدمتشان رفتم و از ایشان در خصوص نحوه‌ی اعتبار سنجی معرفت‌شناسانه احکام اخلاقی پرسیدم. به ایشان گفتم قاعدتا برای این سنجش نیازمند اخلاق مرتبه دومی هستیم که خود موید اعتبار آن داوری معرفت شناسانه باشد، که اعتبار آن فرا اخلاق هم خود کاملا معرفت‌شناسانه است، حال به نظر شما اعتبار این معرفت اخلاقی از کجا می‌آید؟ ایشان باز هم گفتند که به کتب معرفت‌شناسی مراجعه کن ولی اصرار کردم که نظر شخص شما را میخواهم که برپایه‌ی آن فلسفه اخلاق شما سوار شده است. ایشان با کمی مکث گفتند که قائل به نوعی رئالیسم معرفت‌شناسانه هستند که آن‌چه ادراک می‌شود و نسبت به آن معرفت حاصل می‌شود عین واقع است و قوای ادراکی انسان فی نفسه معتبرند. در نتیجه برهمین مبنا احتمالا ایشان معتقدند که فقط یک اخلاق هنجاری وجود دارد. آن‌جا هم به ایشان گفتم که یعنی معرفت‌شناسی شما تا همین حد ساده‌انگارانه است که ایشان تا حدی برآشفتند و آن را رد کردند(که خدا از سر تقصیراتم بگذرد اگر به ناحق کردم). به هرحال چیزی که تاحدی به نظرم مشخص است این است که سنت رایج فلسفه تحلیلی با این واقع‌گرایی ساده انگارانه اصلا میانه خوبی ندارد و آن‌چه این اخلاق بر آن بنا شده شاید آن چنان مستحکم نباشد( که اینجا نیز دوباره اندکی برآشفتند). البته از حق نگذریم که اگر این واقع‌گرایی کذایی را قبول کنیم، ادامه‌ی کار بسیار مدون و مستحکم است به طوری‌که نظیری تقریبا برای آن در کتب داخلی ندیده‌ام. علی ای حال به نظرم کار بر روی مبانی معرفت‌شناختی این اخلاق بسیار حائز اهمیت است. خدا عاقبتمان را به خیر کند.

پی‌نوشت: علتی که ایشان به نظرم ناراحت شدند این بود که معادل فارسی naive realism را من در ابتدا به جای واقع‌گرایی ساده‌انگارانه و خام، به علت مشابهت معنا، واقع‌گرایی ساده‌لوحانه ترجمه کردم که بعدش فهمیدم چه گندی زدم و تا ایشان چقدر حق داشته ناراحت شود و چه بزرگواری‌ای کرده است.

پی‌نوشت دوم: جمله‌ی دیگری که ایشان گفتند و ثبتش حتما مفید فایده خواهد بود این است که گفتند اگر میخواهی شکاک دینی باشی لااقل شکاک منصفی باش. ما هم گفتیم سمعا و طاعتا.