+ببین بعضی وقتا که میبینمش میخوام بپرم بغلش کنم.
*کیو ؟ اونو؟
+اون که نه ؛ ینی تقریبن نه ، حالم ازش به هم میخوره ها ، واقعن حال به هم زنه ولی چیکار کنم خوب;(
*خاک بر سرِ خرت کنن که انقد ضعیف النفسی ، ببین من جای تو بودم میگرفتم میزدمش تا چیزی ازش نمونه ،بعد رو آسفالت میکشیدمش تا تموم شه بعد...
+بعد چی؟
*بعد میشستم گریه میکردم بالا سرش.
+خوب...
*ببین اصلن اینا دلیل نمیشه که اینکارا رو نکنم و آدم مزخرفی نباشه.
+میدونم ، به همه ابعاد قضیه ملتفتم ولی چه کنم؟
*هیچی ، متنفر باش ازش.
+هستم ، در واقع دارم تلاش میکنم که باشم ولی میشه بعضی وقتا بغلش کنم؟
------
هر دو من هستم ؛ همزمان.