اخیرا در پی خواستن‌ها و نشدن‌هایی، این سوال به ذهنم خطور کرد که ما از خواستن(۱) خود در عمل چه می‌خواهیم؟ به بیان ساده‌تر وقتی من به عنوان یک فاعل خواستار - منظورم از فاعل خواستار کسی است که چیزی را می‌خواهد- برای مثال میخواهم که رویداد(۲) آ یا وضعیت امور(۳) آ محقق شود(۴)، با این درخواست از دنیای اطراف و از خودم چه میخواهم و یا به دنبال چه تغییری در جهان خارج و به تبع آن چه تغییری در خودم هستم.
بدیهی‌ترین جوابی که به ذهن می‌رسد این است که می‌خواهم در حاق واقع، در دنیای خارج، آ رخ دهد و من «رخ دادن آ را تجربه کنم». تا این‌جای کار به نظر میرسد که چیز جدیدی گفته نشده است و صرفا کلمات دقیق‌تر بیان شده‌اند ولی سوال اصلی این‌جاست که آیا خواستنِ تجربه‌ی رخ دادن آ شرط لازم برای درخواست یا آرزوی آ هست و اگر این‌طور است، این تجربه به چه صورت است؟ به نظر میرسد در همه‌ی درخواست‌ها و آرزوهایی که در «حق خودم» می‌کنم، مثلا اینکه فلان حالت بشود یا فلان رویداد برایم اتفاق بیفتد، به صورت ضمنی میخواهم که اتفاق افتادن آن را نیز تجربه هم بکنم. مثلا منطقی نیست که کسی آرزو کند که ثروتمند شود ولی ثروتمند بودن را تجربه نکند یا آرزو کند که در فلان مسابقه برنده شود ولی این برنده‌شدن را تجربه نکند. ولی در آرزوهایی که برای دیگران است و یا مثلا در کانتکست دینی صورت می‌گیرد، میتوان دعا کرد که- به صورت صادقانه و به‌طوری که همه عقلا تایید کنند که دعا و آرزویی صورت گرفته است - اتفاقی رخ دهد، مثلا فلان اتفاق برای فلان شخص بیفتد ولی شخص درخواست تجربه آن را نداشته باشد. هر چند در بسیاری از موارد این درخواست تجربه به طور ضمنی مطرح میشود ولی بررسی این قضیه به هرحال بحث دیگری است و مجالی مجزا میطلبد. 
پس به نظر میرسد که تجربه موضوع آرزو جزئی از محقق شدن آرزوست اما این تجربه به چه شکل است؟ این‌طور به نظر می‌رسد که شخص در ضمن آرزویش برای مثلا پولدار شدن، به دنبال تجربه‌‌ کردن پاسخ سوالی ازین دست است:
    - What is it like to be rich?
این تجربه، نوع خاصی از آگاهی پدیداری(۵) است که به Qualia معروف است(۶). حرف در مورد qualia ‌و اینکه دقیقا چیست و چه خصوصیاتی دارد بسیار مفصل است و مقداری از آن را در لینک بالا میتوانید بخوانید. مثلا برای qualiaی درد، تا درد نداشته باشید، هرچقدر کسی برایتان از ویژگی‌های درد داشتن بگوید و آن‌ را توصیف کند باز هم متوجه نخواهید شد که منظور او دقیقا چیست تا اینکه خودتان درد را یک‌بار تجربه کنید. با این اوصاف ادعای اصلی‌ای که دارم و تا اینجا برای آن مقدمه چیدم این است: 
- خواستن یک چیز، همان خواستن qualia آن چیز است.
عبارت بالا به این معناست که از خواستن یک چیز،‌ به دنبال این هستیم که ببینیم با داشتن آن چه حالتی را تجربه میکنیم. (‌منظورم را عبارت انگلیسی سوال بسیار زیبا تر و بهتر منتقل میکند). با قبول این نکته آثاری بر آن بار می‌شود که مهم‌ترین آن برای آرزوهایی که موضوع آن‌ها وضع خاصی از امور به معنایی که در پی‌نوشت توضیح دادم باشد، به صورت زیر خواهد بود:
اگر آرزوی یک وضعیت، همان آرزوی qualia ‌آن باشد، چون این qualia در اکثر موارد و تقریبا در تمامی مواردی جز تجارب دینی تا حد بسیار زیادی ثابت می‌ماند و چون یک وضعیت (state) مطابق تعریف غیرقابل تکرار است، به نظر می‌رسد بعد از گذشت زمان، کم یا زیاد، همه‌ی عناصر آرزو، به نوعی حالت تعادل میرسند؛ حالتی که در آن دریافت qualia مزبور تکمیل شده باشد و بعد از آن با گذشت زمان چیزی عوض نشود.

پس به نظر می‌رسد توقع خیر همیشگی داشتن اقلا از آرزوهایی که موضوع آن‌ها یک حالت و وضعیت است توقع بی‌جایی باشد. این نکته اخیر جایی قابلیت خود را نشان می‌دهد که برای یک حالت یا وضعیت، کارکردی تعریف میکنیم برای تمام عمر؛ کارکردی که خیر آن همواره مانند روز اول میماند و هر روز از نو میجوشد و تازه میشود. سپس آن حالت را به عنوان شرط حیات سعادتمندانه‌مان بر می‌گزینیم و آن را آرزو میکنیم. می‌خواهم بگویم، فارغ از تجارب دینی آن هم به خاطر ماهیت متفاوتشان، این توقع اساسا و از بیخ و بن اشتباه است و راه به جایی نخواهد برد. این‌جاست که به کلام بلندپایه امیرالمومنین میرسیم که میفرمایند:

کُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ، وَ کُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ(۷)
هر چیزی از این دنیا، شنیدنش بزرگتر از دیدنش است و هر چیزی از آخرت، دیدنش بزرگتر از شنیدن
یعنی با توصیفات بالا، ایام آرزو یا همان شنیدن، بسیار بیشتر و بزرگتر از ایام دیدن یا همان تجربه‌ی qualia است. حال با این نگاه qualia جو، میتوان حالت و وضعیت آرزوهای عظیم را در qualia آن‌ها خلاصه کرد، qualia ای که ذاتا ثابت و تکراری‌شونده است. با این اوصاف احتمالا آرزوهای برآورده نشده، کمتر از قبل آزار دهنده خواهند شد چرا که در اینصورت، به‌جای اینکه ناخوشی ناشی از براورده نشدن آرزو تا ابد تداوم داشته باشد، این ناخوشی تنها در به دست نیاوردن qualia آن آرزو خلاصه خواهد شد.
نکته‌ای که می‌ماند، آرزوهایی است که موضوع آن‌ها یک رویداد است. به نظر می‌رسد qualia یک رویداد، این بار به‌جای به سکون رسیدن، با گذشت زمان در پی انبوهی از حالات و وضعیات ذهنی مختلف، به فراموشی سپرده خواهد شد. رویدادهایی هم که تا ابد تکرار می‌شوند،مجموعه آنها خود، حالت و وضعیتی از امور دنیا را تشکیل می‌دهند که همان حرف بالا، یعنی به سکون رسیدن عناصر، در مورد آن‌ها صادق خواهد بود. فلذاست که فرموده‌اند: «قصروا الامل».


پی‌نوشت:
۱) منظورم از خواستن مجموعه‌ی حالات ذهنی آرزو، درخواست، تقاضا و امثالهم است.
۲) event                                
۳) state of affairs
۴) تفاوت رویداد و وضعیت امور در کلی‌ترین حالت در خاصیت زمان‌مند بودن (temporal) و تاریخ‌دار (dated) بودن اولی است. مثلا این که در فلان تاریخ و فلان ساعت باران آمد یک رویداد است ولی اینکه من برفرض فلان سانت قد دارم یک حالت و وضعیت است.
۵) phenomenal consciousness
۶) در فارسی qualia را کیفیات ذهنی ترجمه کرده‌اند که چون هیچ ارتباطی نتوانستم با آن برقرار کنم از همان لفظ انگلیسی استفاده میکنم.
۷)نهج البلاغه خطبه ۱۱۳. با تشکر ویژه از مانوئل ناصح.