با وجود ساعت ها واقعن چن ساعت - تامل راجع به خاطرات و تاثیراتی که میگذارند ، هنوز که هنوز است احساس میکنم حق این موجودات مجرد ادا نشده است . بگذارید اینگونه شروع کنیم :

اصلا خاطره چیست؟

محور زمان را در نظر بگیرید . ما داخل این محور در حال حرکت هستیم ، حرکتی نه اختیاری .حرکتی همواره رو به جلو . اینطور بگویم ، فرض کنید نیرویی از بالا ما را بر صفحه زمان میفشارد . این که ماهیت این نیرو چیست خود بحث دیگری است که مجالی برای گفتن آن نیست ولی به طور خلاصه ، این نیرو نماینده قسمت لا تفویض حدیث علوی است که فرمود لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین ، بگذریم .

نیروی مافوق انسان ها که بر صفحه زمان آنهارا میفشارد همانند نیروی عمود بر سطح موجب اصطکاک میشود . این اصطکاک زمانی -  نیرویی که موازی محور زمان است ، در جهت خلاف حرکت وارد میشود و قسمتی از "وجود" انسان ها را عقب میکشد . تاثیر این نیرو به گونه ایست که قسمتی از وجود انسان را در زمان نگاه میدارد . ازانجاییکه وجود نه عدم میشود و عدم هیچگاه به وجود تبدیل نمیشود ،  قسمتی از وجود آدمی در خط سیر تاریخ میماند و خود او به راه خود در گذرگاه زمان ادامه میدهد .

این قسمت از وجود جامانده از آدمی در تاریخ را خاطره مینامیم .

از آنجاییکه وجود حقیقتی واحد است ، پس قسمتی از آدمی در قسمت های مختلف تاریخ در حال زندگی است . این قسمت ها که خاطره خواندیمشان ، مانند اعضای بدن ، از آنجاییکه موجودند زنده اند .( استفاده از واژه زنده صرفا برای تقریب به ذهن است ) همانطور که دست دردش می آید و به مغز پیام ارسال میکند که به دادم برس ، خاطرات نیز همواره در حال انتقال و ارسال پیام به نفس و روان اند . ازینرو گاهی با یک خاطره خوشحال میشویم و گاهی دیگر با همان خاطره ناراحت . گاهی هم هیچ کاری با آن خاطره نداریم و آن تاثیری بر روی ما نمیگذارد .

به عبارت دیگر خاطرات ،  تصویر بی جان اتفاقات گذشته نیستند . ازینرو مثیر جان اند که زنده اند . جنس تاثیر خاطرات بر انسان ، دقیقا مثل تاثیر یک انسان بر انسانی دیگر است تنها با مرتبه وجودی پایین تر . یک انسان میتواند انسانی دیگر را آزار بدهد ، میتواند باعث خوشحالی شخص دیگری شود ، میتواند با دیگری دوست باشد ، میتواند دیگری را از راه صواب به در کند و بسیاری حالات دیگر و دقیقا خاطرات توانایی انجام همه این ها را دارند .

اگر بخواهیم درباره ی عمر و پایداری خاطرات سخن بگوییم میتوانیم ادعا کنیم : خاطرات زنده اند مادامیکه انسانی در زمان حال وجود دارد که با شبه انسان های خاطرات ارتباط برقرار کند و آنرا درک کند . حتی میتوانیم ادعا کنیم هیچ لزومی ندارد که خاطرات تنها بر صاحبشان اثر بگذارند . همانطور که گفتیم تا زمانیکه حیات مدرکه هست ، خاطرات به سائقه حیات زنده اند و قابل درک ، پس میتوانند بر روی هر کسی که قصد درک آنها را کند اثر بگذارند . هنگامی که تاریخ میخوانیم ، با خواندن وقایعی که شخص ما هیچ گونه حضوری در آن نداشته ، ممکن است تاثیر بپذیریم . حال سوال اینجاست که این تاثیر بالقوه از کجا ناشی میشود ؟ چگونه دو شی کاملا متباین بدون هیج علاقه و اشتراکی توانایی بر هم نهی و تاثیرگذاری بر یکدیگر را دارند ؟ پاسخ را میتوان تنها با توجه به این نکته دریافت که این روحِ وجودِ مشترک در همه ی موجودات است که عامل سنخیت و اشتراک این دو چیز به ظاهر متباین است . پس متاثر شدن ما از وقایع گذشته معلول وجودِ وجود در تاریخ است . به طریق خاص ، خاطرات نیز به نوعی تاریخ اند ، پس تمامی احکام در مورد تاریخ ، در مورد خاطرات نیز ساری و جاری است .

 باز برای فهم بهتر عملکرد خاطرات، تابعی را از زمان به فضای انسان ها در نظر بگیرید . برای یک انسان خاص ، این تابع در هر زمان نمایانگر کلیه ی ویژگی های انسان در فضای انسانی است . اگر آدمی در زمان یک ، انسان یک باشد و در زمان دو ، انسان دو ؛ تاثیر این دو انسان بر هم ، برابر است با خاطره شخص در زمان دو از زمان یک . حتی شاید بررسی رفتار این تابع در حوزه ی زمان خالی از لطف نباشد . این که انسان در طول زمان چگونه تغییر میکند میتواند کلید فهم نحوه تاثیرگذاری خاطرات شود . ادعا میکنیم اساسا تا انسان تغییر نکند ،  تاثیری از جانب وجود تاریخی اش نمی پذیرد . دلیل این امر نیز تا حدودی واضح است و به فهم معنای اثر باز میگردد . تاثیر گذاشتن ذاتا به معنای تغییر حالت است . هنگامی که شی ای بر شی دیگر تاثیر میگذارد ، یعنی آن را از حالت یک به حالت دو تبدیل میکند . اختلاف این دو حالت همان اثر شی اول بر شی دوم است و پر واضح است که اختلاف خود ناشی از تفاوت است . با توجه به این معنا از اثر ، شدت تاثیر، رابطه ی مستقیم با مقدار تفاوت دارد . پس به سادگی میتوان دریافت خاطراتی بیشتر تاثیرگذارند که شبه انسان متناظرِ آن زمان ، با خود فعلی ما ، تفاوت زیادی داشته باشد که این نتیجه با تجربیات روزمره ما از خاطراتمان نیز سازگاراست . خاطرات خوب ما هنگامی بیشترین تاثیر را در ما میگذارند که در شرایط مساعدی نباشیم . اینجاست که تمایل داریم دفترچه خاطراتمان را ورق بزنیم و با شبه انسان هایش که تفاوت زیادی با حال فعلی ما دارند ارتباط برقرار کنیم . 

از اینها که بگذریم خاطرات میتوانند مانند افیون باشند  ، میتوانند برای لحظاتی انسان زمان حال را به انسان زمان گذشته تبدیل کنند و باعث شوند  برای مدتی انسان از ظرف زمان و مکانی خودش خارج شود و در قسمتی از وجودش که در تاریخ جامانده حلول کند . با کمی تساهل حتی ادعا میکنیم مهمترین ویژگی عملی خاطرات همین است . این خاصیت سُکرآور خاطرات است که تا این اندازه آنها را جالب کرده است . کیفیات ، خصوصیات و صحبت از حسن یا قبیح بودن این سکر مفید ولی از حوصله این مقال خارج است .

 در انتها حواسمان به انسان هایی که هستیم و در نتیجه  شبه انسان هایی که میسازیم باشد زیرا یک عمر باید با این موجودات زندگی کنیم . این که در مقابل خاطراتی که ساخته میشوند روحیه انفعالی داشته باشیم و بگوییم فوقع ما وقع یا تلاش کنیم که خود آنها را بسازیم ، تصمیم مهمی است . درست است که عاقلانه ترین حرکت در نظر اول ، کنترل خاطرات است اما باید توجه داشت که ساختن خاطرات و جلوگری از ساخته شدن آن ، عنصری را از خاطرات کم میکند که همانطور که در بالا گفته شد ، یکی از اعجاب انگیز ترین ویژگی های آنهاست ، خاصیت لذت بخش افیون بودن خاطرات . از آنجاییکه الجمع مهما امکن اولی من الطرح ، جمع این دو و رسیدن به نقطه مطلوب چیزی است که باید در پی آن باشیم .